کوثر



بسم الله الرحمن الرحیم

چزابه، بستان، حمیدیه، سوسنگرد، اهواز. اهواز.

کارون زیبا و آرام.

آسمان عجیبش. یک آسمان مه و ابری کیپ. خورشید بود و نبود. نورش بود و خودش نبود.

آسمانی که به زمین پیوند خورده بود. نمی دانستی آسمانش خودش را پایین کشیده یا زمین است که خودش را بالا کشیده است؟!

زمینی که پر از خون شهداست، غیر این نمیتواند باشد. کلاّ!

چه ارض خوبی است خوزستان. پاینده باد خوزستان. به خودم گفتم اینجا، جای خوبی است برای مهاجرت!

من چلیک چلیک عکس گرفتم.

راننده هر بار با تعجب مرا نگاه میکرد! نکند برای آنها این آسمان تکراری شده؟ نکند اگر ما هم اینجا زندگی کنیم، برایمان تکراری شود؟

راننده یک بومی عرب ِ اهواز بود. دشداشه پوشیده، لاغر و کشیده اما قوی، آفتاب خورده، میان سال، مهربان و فارسی را به سختی صحبت میکرد.

 

همه سفرنامه هایشان را از اول می نویسند، من از آخر!

 

روز قبل از اربعین(جمعه) به شدت مریض شدم. تب و تب و تب. خاطرات کربلایم(و تا یک هفته بعد از برگشت!) مه آلودی بین خواب و بیداری است. کربلا، سنگین است هوایش. هم جسما و هم روحا آدم داغ میشود. تو میرود. هوایش را میکشند.

 چند رفیق پیش ما بودند و همان شب برمیگشتند نجف تا با هواپیما برگردند. با م. آن شب اربعین از حرم برمیگشتیم، دلش سوخت به حالم. گفت میخوای برات بلیت بگیریم با ما برگردی؟ ولی دوست نداشتم روز اربعین کربلا نباشم. چهار روز پیاده روی که الکی خودم را نکشته بودم؟!

ظهر نماز و زیارت اربعین را فرادی در خوابگاه خواندم. شربتم را خوردم. دیشب دکتر داده بود. گفته بود خواب آور است، اما در واقع داروی بیهوشی بود! رفتم حسینیه که ظهر اربعین حداقل اگر حرم جایمان نیست، اینجا باشم. حاج آقا پناهیان داشت حرف میزد که کم کم افقی شدم. حدیث "لأتم مکارم الاخلاق" را داشت میگفت که مال ابوهریره است. عزاداری شروع شد. مردم میزدند توی سرشان، که دارو کار خودش را کرد! خلاصه خیلی صدا بود و من هم فیوزم پریده بود که بخواهم ذره ای از عزاداری را بفهمم! نمی گذاشتند راحت بخوابم! خودم را کشیدم بردم خوابگاه و بقیه بیهوشی را زیر آفتاب، گرما و جیغ کودکان ادامه دادم! خلاصه که قبول حق باشد!!!

 

شب گفتم: رسیدیم مرز چزابه، بلیت اهواز تهران بگیریم؟ چک کردم موجوده.

کسی جواب قطعی نداد.

خانواده ترجیح میدادند هوایی برگردم به جای اینکه 15 ساعت دیگر در اتوبوس باشیم.

 

از مرز چزابه نزدیک اذان ظهر بود که رد شدیم.

یعنی همه حس های خوب سفر اربعین یک ور، حس خوب دوباره برگشتن به وطن یک ور دیگر! این را پارسال هم به خوبی دریافت کردم.

مرزها واقعا اعتباری نیستند به نظرم. واقعا فرق دارد چزابه‌ی سمت عراق با چزابه‌ی سمت ایران.

وارد سالن گذرنامه که شدیم هوای ایران را دادم درون ریه‌ها!. خنکِ خنک.

هلال احمر دم سالن ایستاده بود. چند بیماری را بلند بلند میگفتند، بین شان تب بود. گفتم تب دارم فکر کنم. درجه گذاشت، گفت 36 است! ضعف داشتم. پس این داغی چه بود؟!

گفتند نماز ظهر نخوانید، نیم ساعت دیگر سر یادمان چزابه می ایستیم

عجب جایی بود. همان آسمان و رود کارونی که نوشتم.

آنجا بود که سر سه سوت من و دو تا خواهر تصمیم به هواپیما را قطعی گرفتیم! و کمی جلوتر سوار پراید آن راننده بومی شدیم به سمت فرودگاه اهواز. بلیت برای شب بود و حالا بعد از ظهر. راننده تند میرفت. رفیق گفت ما خیلی عجله نداریم! آرامتر هم میتوانید بروید. راننده لبخند زد: باشه، باشه، نترسید! به من گفتند یک ساعت دیگر فرودگاه باش. گفتیم طوری نیست، میرسیم! آقای مسئول اتوبوسمان که ماشین را برایمان گرفت، از راننده و پلاکش عکس گرفته بود، قیمت و زمان را طی کرده بود و خلاصه همه چیز را ایمن کرده بود!

 

نگاه به این آسمان، داغی ام را برد. یک ساعتی سوار ماشین بودن با یک افق وسیع و من حیران تماشا. آسمان میخواست ببارد و نمی بارید.

خدایا، آسمان چه مخلوقی است؟! که انسان را از خودش می کند و می برد یک جای دیگر. یک جایی که در عالم هست و نیست. هست چون هست. و نیست چون خیلی دور است. خیلی بالاست. و خیلی زیباست.

 

وقتی رسیدیم به فرودگاه، نم باران زد.

راننده مهربان گفت همه چیزتان را برداشتید؟ یک نگاه بکنید. موبایلی، چیزی.

 

نمازخانه فرودگاه پر بود. همه دراز به دراز خوابیده بودند و کوله ها در گوشه و کنار. زائران سیدالشهدا خستگی در میکردند. عجب غروبی داشت اهواز، سرخ و دل انگیز با نسیم خنک. رفتیم مسجد باصفای فرودگاه. بعد از نماز، پشت بلندگو گفتند خانواده های اهوازی هستند که اگر میخواهید استراحت کنید، میتوانید منزلشان بروید و نزدیک فرودگاه هم هستند.

پروازها بعضا تاخیر داشتند. یک پرواز ساعت 19 افتاده بود 12 بامداد! رفتیم دم نمازخانه که بار و بندیل ها را برداریم و روی صندلی ها بنشینیم که خانمی با چادر عربی و لهجه اهوازی جلویمان را گرفت. سلام و علیک گرمی کرد. پرسید پروازتان چند است؟ ده و خورده ای بود. گفت خب خیلی زمان طولانی نیست ولی اگر دوست دارید استراحت کنید، غذای گرم بخورید، جای مطمئن و امن هست که نزدیک است و میتوانیم شما را ببریم. تاکید میکرد روی مطمئن و امن بودنش. حاج آقایشان هم آمد و همینها را گفت. خیلی مهربان بودند. یکی یکی به آدمها میگفتند و دنبال زائر خسته بودند. تشکر کردیم و مبهوت زائر نوازی‌شان. رفیق گفت: هرچه منطقه ای محروم تر است، مردمش کریم ترند.

 

تا ده و خورده ای چند ساعتی مانده بود.

رفتیم در محوطه فرودگاه به قدم زدن و صلوات فرستادن برای دوست زائری که خبر تصادفشان آمد و فوت همسرشان و در کما بودن خودش و پسرش.

عجب شبی. عجب آسمانی. و اللیل إذا سجی. ما ودعک ربک و ما قلی.

 

 

 

 


بسم الله الرحمن الرحیم

مشهور است بین مردم و تقریبا همه مان تجربه اش کرده ایم که وسط نماز، گمشده ها و کارهای فراموش شده، یادمان می آید!

عجیب است که در آن فضا تمرکز دقیقا به چیزهایی که ربطی به آن برنامه ندارد، جلب میشوند.

دلیل این اتفاق این است که اصولا ساختار نماز، ساختار "ایجاد تمرکز" است. این خاصیت بی بدیل نماز است. شبیه حصن یا قلعه میماند، واردش که میشوید، احاطه ای از تمرکز شما را فرامیگیرد.

اما چرا تمرکز به مسائل پراکنده و روزمره؟

ساختار نماز که برپا میشود(همان تکبیر و اقامه)، تمرکز در وجود انسان برپا میشود، اما اینکه جهت آن تمرکز کجا باشد ربط به "عادات" فکری ما دارد.

کسی که در روز دائما درگیر روزمره و چالشهایش است، جهت تمرکزش در نماز همان جا میرود.

و کسی که در روز تمرکزش بر وجه باقی هر رخداد و پدیده است و در آنها به دنبال حقیقتی میگردد تا در وقایع و متغیرهای عالم غرق و مدفون نشود، در غیر حالت نماز هم، در زمره "مصلین" و اقامه کنندگان است.

و چنین فردی در نماز، آن وجه باقی را می جوید و خواهد یافت.

رَبِّ اجْعَلْنی‏ مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ (ابراهیم، 40). الهی آمین.

إِنَّ کُلَّ شَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ. به راستی که تمام اعمالت تابع نمازت می باشد.» (نهج البلاغه، ص 383)



 بسم الله الرحمن الرحیم


 انتخاب سوره و درس 1: شروع مغرب. اگر به همان نسبت که نماز مغرب و نافله اش طول میکشد، طولش بدهی، میتوانی به سلامت از آن بگذری. خواندن نماز غفیله در این بازه، برای رفع غفلتهایی که کار را طول میدهد و ول میشود، بسیار موثر است. اگر از این مرحله نگذری، به مرحله عشا وارد میشوی بدون اینکه مغرب را خوانده باشی و ممکن است هر دو قضا شوند. از عوارض ماندن در این مرحله، کسالت است.

 درس 2 (اوامر و نواهی): شروع عشاء، تاریکی و ظلمات. شروع دوره خفتگی. با فهم اینکه چه باید بکنم یا نباید بکنم. پایبندی به بایدها و نبایدهای الهی کمک به گذر از این دوره میکند.

  درس 3 و 4 (اسماء الهی و جریان شناسی): فرو رفتن در تاریکیهای عشاء. یک عشای طولانی اگر در ابهامات درسها بمانی. شناخت اسمای خدا و مدد از آنها از یک سو و رویت جریانهای حق و باطل در جامعه و اطراف فرد را سوق میدهد تا از این مرحله بگذرد. همچنین نافله نماز شب کمک به رفتن از این مرحله میکند.

  درس 5 (رسول شناسی): طلوع صبح با رویت رسول سوره. شروع امید، روشنایی و حرکت سریع.

  درس 6 (تحلیل آیات مشکل): زمان ظهر، خورشید در بالاترین مکان آسمان. زمان تکمیل همه فهم های قبلی و ترمیم آنها.

  درس 7 (ادعیه و روایات): زمان عصر، پایان کار برای شروع کارهای دیگر. وقت گرفتن مزد که رضایت است. وقت راضی و مرضی شدن. وقت فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب.



بسم الله الرحمن الرحیم

 

 معنادهی اعداد رکعات به جایگاه و کارکرد هر نماز

یکی از مولفه‌های تمایزدهنده نمازهای یومیه، تفاوت آن‌ها در تعداد رکعات است.

به طور کلی اعداد زوج، خاصیت تثیبت‌کنندگی و اعداد فرد خاصیت ارتقادهندگی به رتبه بالاتر را دارند.

در دستگاه برنامه‌ریزی بر مبنای اوقات پنجگانه، سیر از وقت مغرب شروع شده و به وقت عصر خاتمه می‌یابد که با پایان عصر یک روز، غروب ظاهر شده و به مغرب روز دیگر وارد می‌شویم.

در این سیر، شروع با نماز مغرب به تعداد سه رکعت است. یعنی شروع چرخه، درصدد ارتقا انسان به رتبه‌ای بالاتر و ورود به چرخه‌ای تازه می‌باشد. مغرب خود یک دوره گذر کوتاه است که بالافاصله به وقت عشاء می‌پیوندد. با این توجیه مشخص می‌شود چرا تنها نماز با رکعات فرد، نماز مغرب است.

نماز عشاء با تعداد چهار رکعت به انسان س در این وضعیت را افاضه می‌کند تا در یک سیر شبانه طولانی بتواند محمل دریافت الهامات الهی باشد.

هنگامه صبح، بعد از مغرب، کوتاهترین وقت را به خود اختصاص می‌دهد. در این هنگامه انسان باید بتواند با تثیبت شدن توسط نمازی دو رکعتی، آماده‌سازی جهت اقدامات روزانه را پیدا کند.

هنگامه ظهر و عصر نیز مانند عشاء طولانی‌ترین ساعات شبانه‌روز را به خود اختصاص می‌دهند که استمرار در عمل و به نتیجه رسیدن آن، نیازمند به تثبیتی محکم با چهار رکعت نماز برای هر کدام می‌باشد.

 

  معنادهی نوافل به جایگاه و کارکرد اوقات پنجگانه نماز

نوافل، نمازهایی هستند که قبل یا بعد از فریضه می‌توانند خوانده شوند و رکعات 17گانه فرائض را به 51 رکعت در طول شبانه‌روز توسعه می‌دهند که مداومت بر این عمل طبق روایات، از ویژگی‌های شیعیان مومن است.

حضرت رسول(ص) بر خواندن نوافل مداومت داشتند و این نمازها برای ایشان و معصومین(ع) جزو فرائض حساب می‌شده است و باتوجه به روایات، از باب اختیار و رفع تکلف بر امت پیامبر(ص) واجب نشده است. گویی هرکس بخواهد پیرو رسول و امام باشد، بر این مداومت با آن‌ها به شباهت می‌رسد و اینگونه خود را در طول شبانه‌روز به مقام حفظ نماز و دائم‌الصلاه بودن می‌تواند برساند.

در هنگامه مغرب، پس از نماز مغرب، چهار رکعت نافله مستحب است. فرد پس از ارتقا و ورود به چرخه یک شبانه‌روز جدید با نمازی سه رکعتی، به وسیله نافله‌ای با رکعات زوج، در این وضعیت استقرار می‌یابد.

در هنگامه عشاء و پس از فریضه آن، دو رکعت نافله نشسته مستحب است. جذابیت این نافله در این است که اولا باید حتما نشسته خوانده شود و دوما چون ایستاده نیست، هر دو رکعت آن به حساب یک رکعت گذاشته می‌شود. گویی انسان در بهت و ظلمات شروع یک شب، نیازمند وضعیتی است که هم نماز بخواند، هم تحرک زیادی نداشته باشد(چون حرکت در شب سخت و نیازمند احتیاط است) و هم این نماز کنایه‌ای از تثیبت و ارتقاء به طور همزمان را دارد(دو رکعت به حساب یک رکعت).

در ادامه وضعیت عشاء با فرارسیدن نیمه شب تا رسیدن به فجر صادق، نوافل شب مستحب‌اند، که اصل آن بر یک نماز دو تکه‌ای دو رکعتی و یک رکعتی با عناوین نمازهای شفع و وتر، و هشت رکعت نافله نماز شب هستند. این هشت رکعت، در واقع نافله در نافله‌اند! با خواندن نوافل هشتگانه و نماز شفع، گویی انسان از خدا طلب استفاده بهینه از حظّ شبانه را کرده و با خواندن نماز وتر و مناجاتهایش در قنوت آن، می‌خواهد تا شب به پایان برسد و طلوع را ببیند.

شاید از همین روست که منتظران قائم(عج) حافظان این موقعیت از نمازند؛ أین الشموس الطالعه .».

وضعیت صبح، پر رخدادترین موقعیت شبانه‌روز در کوتاه‌ترین زمان ممکن است. ابتدا فجر کاذب در افق، نمایان می‌شود. امید فرارسیدن روز برانگیخته می‌شود. کمی بعد فجر صادق در افق، ظاهر می‌شود و مومن به نافله و نماز صبح می‌ایستد. دو رکعت نماز نافله قبل از فریضه صبح، انسان را در وضعیت شروع به اقدام عملیات‌های روزانه تثیبت کرده و یک مقدمه و آماده‌سازی‌ برای هنگامه‌ای است که خود آماده‌سازی بقیه طول روز است.

در بین الطلوعین(از طلوع فجر تا طلوع شمس) فلق در آسمان نمایان می‌شود. این زمان که به سپیده‌دم معروف است، آسمانی سفید را دارد که هرچند هنوز طلوع آفتاب اتفاق نیفتاده(حدودا نیم ساعت تا قضاء شدن نماز صبح) اما دیگر تاریکی فجر رخت بربسته، و امید روشنایی روز به عینیت رسیده است.

پس از طلوع آفتاب، وضعیت ضحی وجود دارد که در این زمان بیشترین حرکت و فعالیت از انسان انتظار می‌رود. ضحی، نهایت روشنایی روز است.

 در وضعیت ظهر و عصر، از انسان انتظار استمرار و اتمام عمل تا به نتیجه رسیدن می‌رود. از این رو، نوافل این دو نماز به تعداد هرکدام هشت رکعت و قبل از نماز می‌باشند. گویی نوافل خود نمادی از آن حرکت و استمرار را جلوه‌گر هستند و با تعداد رکعات زیاد(نسبت به بقیه نوافل) و اعداد زوج، تثیبت تا به نتیجه رسیدن را نشان می‌دهند.

طبق روایات در بازه زمانی غروب یعنی اتمام عصر و آماده شدن برای شروع شبانه‌روز بعدی، بهترین زمان و بالاترین مقام برای طلب استغفار است. حال که انسان به نتیجه رسیده، درخواست غفران خداوند را برای اعمال قبلی و شروع یک روز جدید با خطاهای کمتر را ابراز می‌کند.



بسم الله الرحمن الرحیم

به خودم گفتم:

فکر کن فردا قرار است مرگ عزتمندانه ای داشته باشی.

آنقدر عزتمندانه که اراده مرحوم باعث تکان عالمی شود.

مرگی که هرچند در جوانی است اما قدر چکیده اراده و عمر موثر یک پیر، اثر داشته باشد.

 

اینها را که ذکر کردم، دیدم امروز باید از همه روزهای قبلی ام بهتر باشم!

عالم تر.

عامل تر.

طیب تر.

پرنشاط تر.

باادب تر.

چابک تر.

بامحبت تر.

و البته مجاهدتر.

و کلی "تر"ِ دیگر.

 

خدایا ما را جزو صلحای امت رسولت قرار بده.

اللهم توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین

رب هب لی حکما و الحقنی بالصالحین

 



تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نمایندگی تعمیرات سامسونگ گروه میز اداری ام دی اف و پارتیشن پارتیش علی سجاد فاطمی موحد استقلال ماساژ حفاظت زیستگاهها و حیات وحش ایران عسل طببیعی، غذایی برای همه اعصار آونگ گرافیک کنعان ره پویان دانش